3 آبان 1400
ثبت دیدگاه بهمناسبت میلاد پیامآور «کتاب، ترازو، آهن»
پیامبر اسلام یکی از آحاد مردم بود و از معدود پیامبرانی که نه از طبقات حاکم (اشرافیت، سلطنت، روحانیت)، بلکه از میان مردم برخاسته بودند(بعثت فرستادهای از خود تودهٔ مردم-اُمِّيّينَ ). هم از اینرو برخی از مستشرقان اسلامشناس اسلام را نوعی «تئوکراسی لائيک و اگالیتر» (خداسالاری مردمی و مساواتطلب) خوانده اند(از جمله لویی گارده، «اسلام، دین و امت»، 1967).
در برابر تصورات رایجی که گاه این روزها هم از سوی مقاماتی مطرح میشود که نه به مبانی و مشخصات «امت» و نظام سیاسی برخاسته از آن(امامت) در صدر اسلام و مسیحیت آشنایی لازم و کافی را دارند و نه از تعاریف «ملت» و «دولت» (برآمده ازنمایندگی مردم) در عصر جدید بویی بردهاند، تدقیق در تعاریف این مفاهیم آنهم در ایام میلاد «پیامبر اُمّی» (ملی-مردمی) مناسبت تام و ضرورت خاص دارد.
|
📢 صدای مردم صدای خدا
|
در تاریخ ادیان تضمّن اجتماعی انقلاب «توحید» تساوی آدمیان در برابر خدای واحد و یگانه بود، چنانکه انقلاب دموکراتیک تساوی شهروندان آزاد و برابر در برابر قانون بوده است(ایزونومی). خدای ابراهیم (برخلاف زئوس) فرستادگانی را از میان تودهٔ مردم (ناس یا لائوس در زبان یونانی) برمیگزید تا پیامآور کتاب(آگاهی)، ترازو(عدالت)، و آهن(توسعه) شوند. مردم در اینجا نماینده (یا به تعبیر مسیحی «سهیم»، «وارث») خدا در زمین بودند. «نمایندهٔ» خدا (و نه «سایه و آیه و مایهٔ» او) همین مردم به معنای عادی و عریان کلمه معرفی میشوند(«رب، ملک، و اله» ناس ).
در فرهنگ سیاسی غرب نیز، مفهوم «ملت» (Nation) بتدریج از فرایند عُرفی شدن (سکولاریزاسیون) تدریجی مفهوم «اُمت» زاده شد: لائوس بهمعنای مردم یا خلق برگزیدهٔ خدا لائوس تو تئو= λαοῦ τοῦ Θεοῦ = The people of God،همان مومنان غیرروحانی (و بهتعبیر ما، «مکلا»ها) بودند، که زمانی در ترجمهٔ تورات از عبری به یونانی (موسوم به هَفتادگانی -سپتوآگینتا-)، از «أم» עַםʿm / = عبری به لائوس یونانی برگردانده شده بود. این مردم هنگامیکه فراخوانده میشدند نهاد کلیسا (از ریشهٔ یونانی (ekklesia) یا مجمع رسمی امت مسیحی را تشکیل میدادند. از قرون دوم تا سوم میلادی تمایز میان روحانی(«clerc» بهمعنای «جزء» یا پارهای از خدا) و امی(مردم خدا)، پدیدار شد با این تفاوت که دسته نخست زندگی خود را تماما وقف خدا میکردند و همانند عیسی مسیح بنابه قاعده (رگولار) تارک دنیا و مقیم صومعه میشدند(و بخشی از اینان که به میان مردم مؤمن-لائیکوس- میآیند دنیوی-سکولار- از ریشهٔ قرن خوانده میشدند).
نخستین مصلحین و رفرماتورهای مسیحی مانند مارسیل پادوایی («مدافع صلح»- 1324) از قرن چهارده میلادی بدینسو، با بازگشت به همین مفهوم امت-مردم در برابر دستگاه روحانیت و «ولایت مطلقهٔ» پاپ، مبنای دینی مفهوم «جامعهٔ مدنی» را پایهریزی کردند و مقدمات گالیکانیسم (کلیساهای ملی در برابر واتیکان)، سکولاریزاسیون، و شرایط امکان ایدئولوژیک دولت-ملتهای نوین را فراهم آورند. با این ویژگی که مفهوم «ناسیون»(ملت، از ریشهٔ لاتینیnasci زاده شدن و تولد natio) در عصر جدید بهخلاف «دموس»(مردم شهروند) یونانی که بر اساس سکونت بر سرزمین مشترک تعریف میشد، در آغاز بیشتر اشتراک در تولد (خاستگاه خونی و تبار) یا زاده شدن در یک محل را شرط پیوند جمعی ملت می دانست (برای نمونه بولنویل مورخ قرانسوی در رساله «درباره اشرافیت فرانسه»(1732) ملت فرانسه را برغم اشتراک در تاریخ، آداب، و فرهنگ، متشکل از دو تبار متمایز «گلها»ی زیر انقیاد رومیها یا اشرافیت از تبار «فرانکها» میدانست). از زمان انقلاب فرانسه اما مفهوم ملت با مفهوم «مردم»، بهمعنای شهروندان آزاد و برابر در برابر قانون همچون منبع اقتدار سیادت سیاسی معادل گرفته شد (برای نمونه، ژوزف سییز در «طبقه سوم چیست؟»(1789)، ملت را چنین تعریف میکرد: «بدنهٔ انجمنکنندگانی که تحت یک قانون مشترک زندگی میکنند و توسط قانونگذار واحدی نمایندگی میشوند»).
بنابراین دو مفهوم امت (پیشا-روحانی) و ملت (پسا-انقلابی) در اصل تباینی نداشتند و در هر دو مورد به «مردم» ارجاع میدادند: مردم برادر و برابر در پیشگاه خداوند یا مردم شهروند آزاد و برابر در پیشگاه قانون.
بنابه همهٔ ملاحظات و تعاریف فوق تعلق داشتن به یک «امت»(یا جامعهٔ اعتقادی دینی یا ایدئولوژیک)، نه تنها تناقضی با تعلق به یک «ملت» ندارد بلکه تنوع ملّی و فرهنگی که موجب ارجشناسی یکدیگر میگردد را میپذیرد و ارج مینهد و از هویت و مصالح ملی در برابر نفی و تجاوز بدان دفاع میکند («تعارف» خلقها، 49/13)، و بهتعبیر قرآنی «هیچ پیامبری فرستاده نشده مگر آنکه به زبان قومش سخن گفته باشد»!